فروش آنلاین مقالات دانشجویی، پروپوزال، پروژه، گزارش کارآموزی و کارورزی، طرح کسب و کار، طرح توجیهی کارآفرینی ، بروشور، پاورپوئینت و...

محل لوگو

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 283
  • بازدید دیروز : 253
  • بازدید کل : 671904

مقاله106_شرح سه قصيده از ديوان خاقاني 40 ص


مقاله106_شرح سه قصيده از ديوان خاقاني 40 ص

فهرست عناوين

 

مقدمه اي درباره خاقاني........................................................................................................3

 

آثارخاقاني.........................................................................................................................4

 

قصيده اول(درتوحيد وموعظه و مدح حضرت خاتم الانبياء(ص).................................................19-5

 

قصيده دوم(درمدح پيغمبراكرم محمد مصطفي(ص)...............................................................28-20

 

قصيده سوم(درحكمت وموعظت وعزلت وقناعت)................................................................39-29

 

منابع ومآخذ....................................................................................................................40

 

مقدّمه اي درباره خاقاني:

 

افضل الدّين بديل بن علي نجار در سال 520 ه.ق در شهر شروان متولد شد .او تربيت اوليه خودرا

 

بيشتر مرهون عمّ خويش كافي الدين عمربن عثمان مي باشد كه وي نيز طبيب و فيلسوف بوده است و

 

درابتدا چون نمي خواسته است كه شغل پدر را درپيش گيرد از او رنجيده خاطر شده ونزد عمويش رفته

 

است.

 

« افضل الدّين 25 ساله بود كه عمويش وفات يافت و اورا تنها گذاشت ،بعد افضل الدين به نزد استاد

 

ديگري به نام ابو العلاء گنجوي رفت و ابوالعلاء او را به دربارخاقان منوچهرمي برد و از اين زمان

 

تخلصش را از«حقايقي» به «خاقاني» تغيير ميدهد؛خاقاني بادختر ابوالعلاء ازدواج مي كند اما طولي

 

نمي كشد كه رابطه او با پدرزنش تيره ميشود وپدرزنش راهجو مي گويد».

 

(نقل به اختصارازمقدمهْ خاقاني/ افضل الدين / ديوان/ سجادي/انتشارات زوار/ چاپ هفتم /1382)

 

مرگ كافي الدين بدترين و تلخ ترين حادثه زندگي خاقاني تا اين لحظه است كه جانسوزترين قصايد خود

 

را در ماتم او سروده است علاوه براين قصايد ،«حبسيات» او نيز ازاشعار طراز اول ديوان اوست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آثار خاقاني

 

1- ديوان اشعار كه شامل حدود 17000 بيت مي باشد.

 

2- مثنوي تحفة العراقين

 

3- مثنوي ختم الغرايب

 

4- منشآت خاقاني

 

 

 

 

 

خاقاني بنا بر اصح اقوال درسال 595 ه.ق در تبريز وفات يافته ودر مقبرةالشعراء سرخاب مدفون

 

است .

 

(همان / به اختصار از مقدمه)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قصيده اول

 

درتوحيد و موعظه ومدح حضرت خاتم الانبيا(ص)

 

1- جوشن صورت برون كن درصف مردان درآ دل طلب كز دار ملك دل توان شد پادشا

 

واژه شناسي

 

جوشن : سلاحي باشد غير زره چه زره تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه آهن باهم باشد ( برهان).

 

ونيز سلاحي جبّه مانند كه از حلقه آهن سازند و شبيه زره است (معين).

 

صورت : شكل ، قالب ، جسم وكالبد ( لغت نامه دهخدا ). دل: نفس ناطقه ومحل تحصيل معاني ومخزن اسرارحق

 

(فرهنگ لغات واصطلاحات عرفاني) دار: خانه (معين).

 

معني شناسي

 

جسم ظاهريت را ترك كن وبه گروه مردان خدا بپيوند و دل را بطلب زيرا از فرمانروايي خانه دل مي توان به

 

پادشاهي درعرصه معرفت رسيد .

 

 

2- تا تو خودرا پاي بستي باد داري دردو دست خاك بر خود پاش كز خود هيچ نگشايد تورا

 

واژه شناسي

 

باد وخاك هر دو از عناصر اربعه . باد دردست داشتن : تهيدست بودن ، بي چيز بودن (فرهنگ كنايات).

 

پاي بست خود بودن : بسيار به خود دلبستگي داشتن (معين).

 

زيبايي شناسي

 

بين باد وخاك صنعت« تضاد» وجود دارد ، پا ودست نيز« مراعات النظير» دارد و نيز تكرار كلمه «خود».

 

معني شناسي

 

تا اينگونه به خود دلبسته اي چيزي نداري پس خودرا ناديده بگيركه اين« خود » راهي ازمعرفت برايت بازنميكند.

 

3- با تو قرب قاب قوسين آنگه افتد عشق را كز صفات خود به بعدالمشرقين ماني جدا

 

واژه شناسي

 

قرب : نزديكي ، نزديك شدن ، منزلت (معين) . قاب قوسين : مقداردو كمان برگرفته ازآيه 9 سوره نجم

 

« فَكان قاب قوسين أو ادني» پس بود به اندازه دو كمان يا نزديكتر (معين) .

 

قاب قوسين : مقام قرب الهي واسمايي است به اعتبار تقابل ميان اسماء درامر الهي كه دايره وجود مي خواند

 

( فرهنگ مصطلحات عرفاني / سيد جعفر شهيدي ).

 

قرب قاب قوسين : نزديكي دو سر كمان ( فرهنگ لغات و تعبيرات خاقاني / ضياء الدين سجادي ).

 

بعدالمشرقين : دوري بين مغرب ومشرق يا فاصله بسيار دور ( معين ).

 

زيبايي شناسي

 

در مصراع اول تكرار حرف «ق» موسيقي بيت را زيبا كرده است ، قرب و بعد« تضاد» دارد ونيز بيت« تلميح »

 

دارد.

 

معني شناسي

 

تو آن زمان به عشق حقيقي نزديك مي شوي كه از صفات ( ذميمه) خود بسيار فاصله بگيري.

 

 

4- آن خويشي چند گويي كان اويم آن اوي باش تااو گويد از خود كان مايي آن ما

 

واژه شناسي

 

آنِِ‌ : ضمير ملكي به معني مال، متعلق به (دهخدا).

 

زيبايي شناسي

 

بيت « ردالعجز علي الصدر» دارد ؛ در مصراع دوم « التفات» وجود دارد و همين طور تكرار كلمه« آن» دربيت

 

زيباست.

 

معني شناسي

 

تو متعلق به خودت هستي ، چقدر از دروغ ادعا ميكني كه متعلق به حضرت دوست هستي ، منتظر باش تا

 

حضرت دوست بگويد كه تو وابسته به مايي.

5- چيست عاشق را جز آن كه آتش دهد پروانه وار اولش قرب و ميانه سوختن و آخر فنا

 

واژه شناسي

 

عاشق : آنكه در دوستي كسي به نهايت رسيده باشد، دلسوخته ( دهخدا ). فنا : نيستي و زوال ( فرهنگ لغات و

 

تعبيرات خاقاني/ سجادي ).

 

زيبايي شناسي

 

بين اول وآخر « تضاد » است و بين سوختن و آتش و پروانه « مراعات النظير» وجود دارد.

 

معني شناسي

 

براي عاشق جزاين كه مانند پروانه نزديك آتش شعله محبوب برود وبعد بسوزد و نيست شودچيز ديگري اهميت

 

ندارد.

 

 

6- لاف يكرنگي مزن ،تا از صفت چون آينه از درون سو تيرگي داري و بيرون سو صفا

 

واژه شناسي

 

لاف زدن : خود ستايي كردن و ادعاي دروغ (معين) . صفت : نشانه ، پيشه وكار (دهخدا) . آينه : آهن مصقول و

 

پرداخت كرده و شيشه وبلور پشت به زيبق كرده كه صور اشيا در آن افتد ( دهخدا ). لاف يكرنگي زدن : از

 

يكرنگي و يكدلي سخن زياد و بيهوده گفتن ( فرهنگ لغات خاقاني / سجادي ). لاف : كلام فضول و عبارت

 

گشاده و خويشتن ستايي ( برهان قاطع). صفا : روشني ، پاكي و يكرنگي ( دهخدا).

 

زيبايي شناسي

 

درون سو و بيرون سو با هم « تضاد » اند و نيز تيرگي با صفا « تضاد» اند ، صفت و صفا «جناس شبه اشتقاق»

 

دارد و مصراع اول « تشبيه » دارد.

 

معني شناسي

 

تا زماني كه مانند آينه درونت كدروبيرونت صاف و آراسته است (ريا وتظاهر داري ) ادعاي يكرنگي مكن.

 

 

 

7- آتشين داري زبان، زان دل سياهي چون چراغ گرد خود گردي از آن تردامني چون آسيا

 

واژه شناسي

 

زبان آتشين داشتن : زبان تند وتيز داشتن ( كزازي). زبان آتشين : زبان گرم (فرهنگ كنايات ) .

 

تردامن : گناهكار (معين). آسيا : مخفف آسياب آسي كه آب آنرا بچرخاند (معين).

 

زيبايي شناسي

 

زبان ودل « مراعات النظير» دارد ، در مصراع اول « تشبيه » وجود دارد كه وجه شبه آن سياهي دل است

 

بين گرد و گرد « جناس ناقص » است در مصراع دوم « تشبيهي » است كه با « حسن تعليل » همراه است

 

بين چراغ وآتش نيز « مراعات النظير » وجود دارد.

 

معني شناسي

 

زبان تند و تيزي مانند چراغ داري به اين دليل دلت مانند دل چراغ سياه است خودت را مي پرستي و گرد

 

خودت مي گردي به اين دليل گناهكار هستي.

 

 

8- رخت از اين گنبد برون بر،گر حياتي بايدت زان كه تا در گنبدي با مردگاني هم وطا

 

واژه شناسي

 

وطا : پوشش و گستردني (معين) . هم وطا : همزي و هم بالين (كزازي) . گنبد : در پهلوي گومبت ، نوعي

 

عمارت گرد كه از خشت و گل پوشند (برهان ). حيات : زندگي (معين ).

 

زيبايي شناسي

 

در مصراع اول گنبد « كنايه » از جهان وآسمان ( فرهنگ لغات خاقاني ) . بين رخت و وطا « مراعات

 

النظير » دارد بين حيات ومرده « تضاد » است بيت « حسن تعليل » دارد.

 

معني شناسي

 

اگر زندگاني جاويدان مي خواهي از اين جهان بيرون برو زيرا تا زماني كه در اين دنيايي با مردگان همزي

 

و برابر هستي .

 

 

9- نفس عيسي جست خواهي ، راي كن سوي فلك نقش عيسي در نگارستان راهب كن رها

 

واژه شناسي

 

نفس عيسي : نفس پيراسته از گناهان (كزازي) . وجود عيسي وجان عيسي وحقيقت وجود عيسي ( فرهنگ

 

لغات خاقاني ) . نگارستان راهب : كليسا وصومعه راهب كه نقش ونگار و تصوير در آن هست (همان ).

 

راهب: مسيحي ، ترسايي (معين) .

 

زيبايي شناسي

 

نفس بانقش « جناس خط » دارد در بيت « تلميحي » به رفتن عيسي (ع) به آسمان وجود دارد.

 

معني شناسي

 

اگر وجود پاك مثل وجود عيسي مي خواهي به سوي آسمان برو وتصاوير عيسي دركليساها رها كن.

 

 

10- بر در فقر آي تا پيش آيدت سرهنگ عشق گويد اي صاحب خراج هر دو گيتي مرحبا

 

واژه شناسي

 

فقر : در شعر خاقاني يعني نيازمندي كامل به خدا و بي نيازي از خلق كه گاهي درويشي را نيز به همين معني

 

بكار برده است ( فرهنگ لغات خاقاني ) . سرهنگ عشق : كنايه اي از حضرت محمد.

 

صاحب خراج : خراج ستان ( همان ) . مرحبا : در عرب براي تعظيم مهمان گويند (غياث اللغات ) ونيز خوش

 

آمدي و خير مقدم و بفرما ( دهخدا ).

 

زيبا يي شناسي

 

بيت « تلميح » دارد به روايت « الفقر فخري » . سرهنگ عشق « كنايه» از حضرت محمد .

 

معني شناسي

 

بردرگاه فقر محمدي بيا تا آن حضرت به استقبال تو آيد و بگويد اي خراج ستان هر دو جهان خوش آمدي .

 

 

11- شرب عزلت يافتي ، از سر ببر آب هوس باغ وحدت يافتي از بن بكن بيخ هوا

 

واژه شناسي

 

شرب (به كسر اول ) : آبشخور، جاي خوردن آب (فرهنگ لغات خاقاني) . عزلت : گوشه گيري (همان ).


مبلغ قابل پرداخت 68,900 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 1017

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هرگونه سوالي داشتيد لطفا ازطريق شماره تلفن (9224344837)و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما