فروش آنلاین مقالات دانشجویی، پروپوزال، پروژه، گزارش کارآموزی و کارورزی، طرح کسب و کار، طرح توجیهی کارآفرینی ، بروشور، پاورپوئینت و...

محل لوگو

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 71
  • بازدید دیروز : 96
  • بازدید کل : 671439

مقاله11_فلسفه حقوق در قرآن


مقاله11_فلسفه حقوق در قرآن

فهرست مطالب

عنوان صفحه

مقدمه. 1

چكيده. 2

تأملي در مفهوم حق.. 3

حقوق قرآن، آميزه‌اي از (امتياز) و (تكليف). 4

انواع حقوق در قرآن.. 5

قواعد حقوقي قرآن.. 5

جستجوي فلسفه حقوق در قرآن.. 6

حقوق طبيعي انسان، از مباني حقوقي قرآن.. 8

1. حق حيات... 8

2. حق مالكيت... 9

3. حقوق طبيعي معنوي انسان.. 9

قرآن و حقوق اجتماعي انسان.. 12

عدالت دومين مبناي حقوقي قرآن.. 14

1. عدالت معاوضي يا توزيعي.. 16

2. عدالت معاوضي.. 16

3. عدالت توزيعي.. 18

مصالح برتر، سومين مبناي حقوقي قرآن.. 19

1. مصالح فردي.. 19

2. مصالح دولتي.. 22

3. مصالح اجتماعي.. 22

نتيجه. 24

منابع. 26

 

 

 

چكيده

در اين مقاله (گردآوري) سعي شده است با توجه كه بيشتر با مثال‌هاي از آيات قرآن كريم ثابت نماييم كه در قرآن به فلسفه حقوق توجه شده است و لذا مهم و ضروري است.

و ديدگاه‌هاي اسلام در حقوق فلسفه حقوق و جوهر وجودي آن ذكر گرديده است.

در پايان از استاد گرامي پوزش مي‌خواهم كه با توجه به اقيانوس بيكران قرآن كريم همچنين فلسفه از ديدگاه اسلام را به عرض رسانم زيرا كه ما قطره هم نيستيم.

شايد بيشتر به خاطر آن بود كه چند سطري از قرآن خوانده و تحرير نموده باشيم.

اميد است كه گردآوري مختصر مقبول افتد.

 

 

 

تأملي در مفهوم حق

پيش از آن‌كه بخواهيم نظري درباره آراي ياد شده ارائه دهيم، شايسته است تأملي در مفهوم (حق) داشته باشيم. حق، واژه‌اي عربي است و معادل آن در زبان فارسي هستي پايدار و ثبوت است، يعني هرچه از ثبات و پايداري برخوردار باشد.[1]

كلمه حق و مشتقات آن در قرآن كاربرد فراوان دارد (الحق)194، (حق)33 مرتبه، (حقاً)17 مرتبه و (حقه)3 بار در قرآن به كار رفته است.

اين واژه كه به صورت مصدر، اسم مصدر و صفت در آيات قرآن به كار رفته است، در معاني بسياري به كار رفته است كه برخي از آنها عبارتند از: قرآن (زخرف/29)، اسلام (اسراء/81)، عدل (اعراف/81)، توحيد (زخرف/86)، صدق (يونس/4)، قرض (بقره/282)، دليل (حج/4) و...

برخي از مفاهيم حق در قرآن با اصطلاح بكار رفته از طرف حقوقدانان و فقيهان، هماهنگ و همخوان است، مانند آيات:

(و في اموالهم حق للسائل و المحروم) ذاريات/19

و در اموال آنها حقي براي سائل و محروم است.

(و الذين في اموالهم حق معلوم. للسائل و المحروم) معارج/24و 25

و آنها كه در اموالشان حق معلومي است براي تقاضاكننده و محروم

(فإن كان الذي عليه الحق سفيهاً او ضعيفاً) بقره/282

و اگر كسي كه حق بر ذمه اوست سفيه يا ضعيف است.

(فليملل الذي عليه الحق) بقره/282

و آن كسي كه حق بر عهده اوست بايد املا كند.

(فآت ذاالقربي حقه و المسكين و ابن السبيل) روم/38

پس حق نزديكان و مسكينان و در راه ماندگان را ادا كن.

 

حقوق قرآن، آميزه‌اي از (امتياز) و (تكليف)

اگرچه واژه (حق) و (حقوق) تعريفي دقيق را به آساني بر نتابد، اما مي‌توان برخي ويژگي‌ها و مميزات آن را در يك كالبد شكافي مفهومي دريافت و آن را گونه‌اي تعريف و شناسايي به شمار آورد.

چنانچه نمونه‌ها و مصاديق حق را در قرآن مورد توجه قرار دهيم، خواهيم يافت كه هر حقي بر دو پايه،

  1. امتيازي به صاحب حق
  2. تكليفي بر طرف مقابل، استوار است.

يعني؛ هر كجا تكليفي جعل شده است در برابر، عده‌اي حق پيدا مي‌كنند، مثلاً زماني كه كسي متاعي را از فروشنده‌اي مي‌خرد، در برخي موارد، براي خريدار (حق فسخ) قرار داده شده است و مشتري با شرايطي خاص و در زمان تعيين شده، مي‌تواند متاع را باز گرداند و پولي را كه پرداخته است باز پس گيرد. اگر دقت شود، در حق فسخ دو چيز موجود است:

الف) امتيازي براي خريدار كه با آن مي‌تواند معامله را فسخ كند كه در اصطلاح حق ناميده مي‌شود.

ب) وظيفه و تكليفي بر فروشنده كه موظف است پيشنهاد فسخ را از سوي خريدار گردن نهد.

نمونه ديگر را در (حق قصاص) مي‌توان شاهد بود، به خويشان مقتول (اولياء دم) حق قصاص داده‌اند در حالي كه قاتل يعني محكوم، مكلف به تسليم در برابر قصاص كنندگان است.

انواع حقوق در قرآن

حقوق قرآن را به چهار گروه مي‌توان تقسيم كرد:

  1. قواعدي كه امتياز بهره‌وري و تكليف حق‌پذيري در آن متوجه فرد است. (ذي حق و من عليه الحق) فرد است.
  2. قواعدي كه (ذي حق) و (من عليه الحق) جامعه و يا اكثريت و يا گروهي از افراد جامعه‌اند.
  3. قواعدي كه (ذي حق) فرد است و (من عليه الحق) اكثريت افراد را تشكيل مي‌دهند.
  4. قواعدي كه (ذي حق) اكثريت افرادند و (من عليه الحق) فرد است.

 

قواعد حقوقي قرآن

يكي از ويژگي‌هاي قواعد متعارف كه برخي از حقوقدانان مطرح كرده‌اند و در قواعد حقوقي قرآن نيز وجود دارد، آن است كه حوزه و قلمرو قواعد حقوقي نبايد از اجتماع خارج باشد، اگر انسان زندگي اجتماعي ندارد و به صورت كاملاً انفرادي زندگي مي‌كند نه حقي دارد و نه تكليفي نسبت به ديگران.[2]

(كان الناس امه واحده فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه) بقره/213

مردم يك دسته بودند، خداوند پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسماني كه به سوي حق دعوت مي‌كرد، با آنها نازل نمود، تا در ميان مردم در آن چه اختلاف داشتند داوري كند.

اين آيه شريفه و آيات ديگري كه علت نزول كتاب‌هاي آسماني و آمدن پيامبران را بيان مي‌كنند همه حاكي از آن هستند كه قواعد حقوقي قرآن يا با عبارتي كلي‌تر قواعد حقوقي اسلام، در صورتي معني مي‌يابند كه اجتماعي باشند.

 

جستجوي فلسفه حقوق در قرآن

با توجه به آيات قرآن، برقراري امنيت، تأمين امنيت، استقرار عدالت و را مي‌توان از اهداف حقوق در قرآن به شمار آورد.

در اين بحث سوال اين است كه تأمين عدالت براي چه كسي، برقراري امنيت به چه منظوري و استقرار عدالت به كدام هدف؟ آيا قواعد حقوقي و حق‌هايي كه در قرآن بيان شده است براي تأمين و برقراري امنيت در حقوق فردي است يا اين قواعد براي تكامل اجتماع و جامعه اسلامي وضع شده است و هيچ توجهي به حقوق فردي افراد ندارد؟ به ديگر سخن آيا قرآن در اهداف حقوقي خود، مكتب اصالت فرد را تأييد مي‌كند، يا مكتب اصالت اجتماع را و يا نظريه‌اي ديگر دارد؟

براي پاسخ به اين سوال، نخست بايد نگاه قرآن به انسان و جامعه را جويا شد و پس از آن هدف حقوقي قرآني را جستجو كرد.

در نگاه قرآن، انسان موجودي است دو بعدي، با دو ميدان نياز و متناسب با آن دو ميدان حقوق. انسان از يك سو داراي بعد جسماني و نيازهاي مادي و حقوق متناسب با آن است و از سوي ديگر داراي روح و نيازهاي روحي و معنوي و متناسب با آن داراي حقوق معنوي است.

(وبد خلق الانسان من طين) سجده/7

خداوند آفرينش انسان را از گل آغاز كرد.

(فاذا سويته ونفخت فيه من روحي) حجر/29

پس آن گاه كه جسم آدم سامان يافت وتكميل شد و از روح خويش در آن دميدم.

(و قلنا يا آدم اسكن انت و زوجك الجنه و كلا منها رغدا حيث شئتما) بقره/35

و آن گاه كه گفتيم اي آدم، تو و همسرت در اين بهشت سكني گزينيد و از هرچه مي‌خواهيد بخوريد.

در اين آيه انسان، نيازمند به مسكن و غذا و برخوردار از حق دانسته شده است.

(انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا) دهر/3

ما انسان را به راه بايسته و صحيح هدايت مي‌كنيم و او يا شكرگزار خواهد بود و يا كفرپيشه.

در اين آيه و مانند آن نياز معنوي انسان به هدايت و قدرت انتخاب‌گري وي يادآوري شده است.

انساني كه قرآن معرفي مي‌كند براي ارضاي خواسته‌ها و نيازها و تمايلات خود بايستي در كنار ديگران زندگي كند. زندگي در انزوا از نظر قرآن، يك بدعت است و نه يك رهنمود ديني.

انتخاب همسر و تشكيل خانواده، حقوق متقابل مادي و معنوي را به وجود مي‌آورد. مثلاً خانواده اين حق را پيدا مي‌كند كه هم نيازهاي مادي و ضروري او از سوي پدر خانواده تأمين شود و هم بخشي از نيازهاي معنوي آن.

مجموع اين نظرگاه‌ها به انسان، اين نتيجه را به دست مي‌دهد كه انسان در نگاه وحي هم شخصيتش موضوعيت دارد و هم جامعه‌اش، هم جسمش و هم روحش، هم حقوق مادي دارد و هم حقوق معنوي و به فرد و جامعه بايد همپاي هم انديشيد.

انسان به دليل ساختار خاص وجود خود، هم داراي حقوق طبيعي است و هم داراي حقوق اجتماعي. حقوق طبيعي انسان، نشأت يافته از ساختار مادي و روحي است كه وي را نيازمند به تأمين جسم و تغذيه روح كرده است و حقوق اجتماعي او ريشه در ناگزيري انسان از تشكيل خانواده و انتخاب همسر و الفت با محيط خويشاوندي را دارد.

 

حقوق طبيعي انسان، از مباني حقوقي قرآن

يكي از مباني حقوقي قرآن، حقوق طبيعي انسان است كه جايگاه مهمي را به خود اختصاص داده است. و حقوق طبيعي انسان در اسلام بسيار گسترده‌تر از حقوق طبيعي مطرح در مكتب‌هاي غربي است. از آنجا كه از ديدگاه اسلام و قرآن، آفرينش جهان، هدفمند و داراي غايت است و شعوري كلي بر نواميس آفرينش حاكم است و هدف كلي از آفرينش نيز همان كمال انسان است و از سوي ديگر انسان براي رسيدن به اين هدف و مقصد اعلي نيازمند برآورده ساختن خواسته‌هاي طبيعي و جسماني است، بنابراين او مي‌تواند از آنچه در طبيعت است در راستاي اين هدف بهره جويد و اگر اين حق طبيعي براي او نبود راه رسيدن به كمال بسته بود. در نتيجه وجود خواسته‌هاي طبيعي در انسان ثابت بودن حقوق طبيعي را براي او ايجاب مي‌كند. از جمله حقوق طبيعي كه قرآن براي انسان قائل است، موارد زير هستند:

1. حق حيات

يكي از حقوق طبيعي كه بسيار مورد توجه فلاسفه حقوق قرار گرفته حق حيات است و به اصطلاح برخي از فلاسفه، صيانت ذات حق طبيعي انسان است.

در قرآن، حيات، موهبتي الهي خوانده شده و هيچ فرد يا مجموعه‌اي نمي‌تواند اين حق را از فرد سلب كند و يا به صورت فيزيكي و غيرفيزيكي به جسم و روح انسان آسيب برساند.

(و لاتقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق) اسراء/32

و كسي را كه خداوند خونش را حرام شمرده نكشيد جز به حق.

(و لاتقتلوا اولادكم خشيه املاق نحن نرزقهم و اياكم ان قتلهم كان خطا كبيرا) اسراء/31

و فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد! ما آنها و شما را روزي مي‌دهيم؛ بي‌ترديد كشتن آنها گناه بزرگي است.

(و لاتقتلوا انفسكم ان الله كان بكم رحيما) نساء/29

خودكشي نكنيد، خداوند نسبت به شما مهربان است.

2. حق مالكيت

حق مالكيت يكي از حقوق طبيعي خوانده شده است، اين حق كه از نيازها و ويژگي‌هاي انسان به وجود مي‌آيد مورد توجه خداوند قرار گرفته است و در بسياري از آيات بر اين حق مسلم انسان تأكيد شده است.

در آيات قرآن، مالك حقيقي همه موجودات، خداست و جهان و تمام آفريده‌ها در دست اراده و قدرت اوست، با خواست او ايجاد شده و با اراده او محو مي‌گردد.

(و لله ما في السموات و ما في الارض و كان الله بكل شيي محيطا)نساء/126

خداوند به عنوان مالك همه هستي و مالك انسان، با توجه به نيازهايي كه در انسان پديد آورده، حق مالكيت را به او بخشيده است.

(و لاتأكلوا اموالكم بينكم بالباطل الا ان تكون لجاره عن تراض منكم) نساء/29

(ان ترك خيرا الوصيه للوالدين و الاقربين بالمعروف) بقره/180

تعبيرهايي مانند (اموال شما)، (تجارت از روي رضايت)، (وصيت براي ديگران) همه نشان دهنده حق مالكيتي هستند كه خداوند براي افراد انسان در نظر گرفته و مورد امضا قرار داده است.

3. حقوق طبيعي معنوي انسان

برخلاف باور طرفداران اصالت اجتماعي و مخالفان حقوق فطري و به تعبير لئواشتراوس، قرارداد گرايان، از نظر قرآن انسان‌ها فطرياتي دارند. خداوند به هنگام آفرينش انسان‌ها چنان كه به انسان‌ها خواسته‌ها و آرزوهاي مادي داده است، به آنها ويژگي‌ها و خصوصياتي نيز كه معنوي خوانده مي‌شوند ارزاني داشته است كه آن ويژگي‌ها و به تعبيري آن گرايش‌ها در تمام انسان‌ها به صورت طبيعي و ذاتي وجود دارند، مانند حقيقت‌جويي، خيرخواهي، گرايش به زيبايي، عشق، خداپرستي، عدالتخواهي، عزت‌جويي و...

(فاقم وجهك للدين حنيفا فطره الله التي فطر الناس عليها) روم/30

پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتي است كه خداوند انسان‌ها را بر آن آفريد.

تأمل در آيه مي‌نمايد كه:

  1. انسان‌ها برخلاف باور ماترياليست‌ها و گروهي از اگزيستانسياليست‌ها داراي فطرتند.
  2. چنان كه در تعريف حقوق طبيعي، تغييرناپذيري و پايداري به عنوان يك شاخصه اصلي براي حقوق فطري معرفي شد، در فطرتي كه خداوند به انسان داده است اين ويژگي وجود دارد و فطرت انسان هيچ دگرگوني و تغيير را بر نمي‌تابد (لاتبديل لخلق الله).
  3. تشريع، تابع تكوين است. يعني حقوق، ريشه در ساختار و طبيعت انسان دارد.

وقتي انسان‌ها براساس نوع خلقت و ساختار وجود خود و براساس فطرت، جوياي حقيقت باشند، در تشريع قوانين و حقوق، مي‌بايست آن حقيقت‌ها مورد توجه قرار گيرد؛ يعني قانون‌گذار نيز در مقام وضع و تدوين حقوق موضوعه بايد به اين حق فطري انسان‌ها توجه كند و قانون‌هايي را وضع كند كه با اين حقوق مسلم ناسازگار نباشد.

 

علامه طباطبايي در تفسير آيه (فاقم وجهك للدين) مي‌نويسد:

(دين جز حيات و راه و روشي كه انسان بايد از آن پيروي كند و به سعادت برسد نيست. بنابراين، تنها هدف و غايت انسان دسترسي به سعادت است. چنان كه تمام مخلوقات نيز به سوي سعادت خود هدايت فطري شده‌اند و به گونه‌اي آفريده شده‌اند و از امكاناتي بهره‌مند گشته‌اند كه به آن غايت برسند. موسي(ع) در پاسخ فرعون گفت: (ربنا الذي اعطي كل شيئ خلقه ثم هدي) (طه/50) و نيز آمده است:

(الذي خلق فسوي و الذي قدر فهدي) (اعلي/2-3)[3]

رسيدن به سعادت در نگاه علامه، هدفي فطري و طبيعي است و هيچ قانوني نبايد ناهمساز با اين نياز و حق طبيعي انسان وضع شود، بلكه بايد در جهت تأمين اين حق بكشود.

هر چند بر پايه آيات قرآن، اصل مسأله حقوق طبيعي پذيرفته شده و بسياري از قوانين و احكام آن در اين رابطه‌اند، اما نمي‌توان گفت همه حقوق قرآن تنها براي حفظ حقوق فردي شكل گرفته‌اند. گرچه خداوند، تمايلات و خواسته‌هايي به انسان داده است كه به طبع، حقوقي را براي او ايجاب مي‌كنند، ولي در نگاه قرآن، انسان داراي ويژگي‌هايي است كه او را با ديگران درگير و به دنبال آن ناگزير از رعايت منافع جمعي مي‌سازد، از جمله قرآن، انسان را با ويژگي‌هايي مانند مال دوستي شديد، فزون‌طلبي، شتاب‌زدگي، بخل، ناسپاسي، طغيان‌گري را تصوير مي‌كند. انسان با چنين ويژگي‌ها نيازمند زندگي اجتماعي و به دنبال آن عدالت اجتماعي است.

 

 

قرآن و حقوق اجتماعي انسان

در قرآن، ميان فرد و اجتماع، ارتباطي وجود دارد، از اين رو براي اجتماع و ملت، اجل، كتاب، شعور، فهم، عمل، طاعت و معصيت بيان مي‌كند، چنان كه براي افراد انسان، مسئوليت، حق و تكليف قائل شده است.

(و لكل امه اجل فاذا جاء اجلهم لايستاخرون ساعه و لايستقدمون) اعراف/34

براي هر قوم و جمعيتي زمان و سرآمد(معيني) است و هنگامي كه سرآمد آنها فرا رسد، نه ساعتي از آن تأخير مي‌كنند و نه بر آن پيشي مي‌گيرند.

(كل امه لدعي الي كتابها) جاثيه/8

هر امتي به سوي كتابش خوانده مي‌شود.

(زينا لكل امه عملهم) انعام/108

اين چنين براي هر امتي عملشان را زينت داديم.

(منهم امه مقتصده) مائده/66

امتي از آنان معتدل و ميانه‌رو هستند.

(و لكل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضي بينهم بالقسط) يونس/47

براي هر امتي رسولي است؛ هنگامي كه رسولشان به سوي آنان بيايد به عدالت در ميان آنها داوري مي‌كند.

به همين جهت قرآن، برخلاف روش معمول تاريخ‌نگاران، كه بيشتر به داستان‌هاي اشخاص و افراد مي‌پرداختند، داستان ملت‌ها و گروه‌هاي اجتماعي را مطرح مي‌كند و اساسي‌ترين و مهم‌ترين تكاليف و دستورات ديني را براساس اجتماع پايه‌ريزي مي‌كنند؛ مانند حج، نماز و ...

اين توجه خاص قرآن به اجتماع و امت و بيان خواص و آثار امت، حكايت از نقش ويژه‌اي دارد كه قرآن براي جامعه علاوه بر افراد و آحاد انسان‌ها دارد.

اگر قرآن از كشتن ديگران و خودكشي منع شديد دارد و حق حيات انسان را از خدا مي‌داند و به كسي اجازه نداده است بدون حق، اين حيات و زندگي را تهديد كند، همان‌گونه از وحدت اجتماعي كه به منزله حيات جامعه است پاس داشته است.

(و اعتصموا بحبل الله جميعا و لاتفرقوا) آل‌عمران/103

همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.

اين ريسمان و رشته الهي اجتماعي (وحدت فكري و عملي و اعتقادي) به مثابه روح الهي است كه خداوند در هر انسان دميده است.

(و لاتكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البينات و اولئك لهم عذاب عظيم) آل‌عمران/105

و مانند كساني نباشيد كه پراكنده شدند و اختلاف كردند آن هم پس از آن‌كه نشانه‌هاي روشن به آنان رسيد و آنها عذاب عظيمي دارند.

چنان كه مي‌بينيد، كساني كه روح وحدت اجتماعي را از ميان ببرند و جامعه را مانند مرده‌اي بي‌جان سازند، سزاوار عذاب عظيم دانسته شده‌اند.

(و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم) انفال/46

نزاع نكنيد تا سست نشويد و قدرت شما از ميان نرود.

علاوه بر اين، در قرآن از حقوقي ياد شده كه از حقوق جامعه اسلامي هستند و در برابر اين حقوق، فرد مكلف است و گاه اين حقوق به گونه‌اي هستند كه حق فطري يا طبيعي فرد را تحت الشعاع قرار مي‌دهد، مثلاً يكي از حقوق طبيعي انسان حق حيات يا صيانت ذات است. از سوي ديگر قرآن براي جامعه نيز مرگ و حيات و حق حيات و صيانت از ذات قائل است، ولي آن گاه كه حيات جامعه تهديد شود، بر حق حيات و صيانت از ذات افراد تقدم مي‌يابد و پيش از حفظ خود مي‌بايست از كيان اجتماعي دفاع كرد.

(اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا الذين اخرجوا من ديارهم) حج/39-40

 

عدالت دومين مبناي حقوقي قرآن

پس از حقوق طبيعي و نيازها و منش‌ها و طلب‌هاي ساختاري وجود انسان، مسأله عدالت و قسط و تحقق و پايداري آن از ديگر مباني قوانين حقوقي قرآن است. تا آنجا كه هدف از رسالت پيامبران، برقراري قسط و عدل معرفي شده است.

(لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط) حديد/5

ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند.

(و لكل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضي بينهم بالقسط و هم لايظلمون) يونس/47

براي هر امتي رسولي است، هنگامي كه رسول ايشان به سوي آنان بيايد به عدالت در ميان آنها داوري مي‌شود و ستمي به آنها نخواهد شد.

(يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لايجرمنكم شنئان قوم علي الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوي) مائده/8

 

[1] . دهخدا، علي‌اكبر، لغت‌نامه دهخدا، 6/8028

[2] . كاتوزيان، ناصر، مقدمه علم حقوق/54

[3] . بايي، محمدحسين، الميزان، 16/178- 179


مبلغ قابل پرداخت 68,700 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۴ تیر ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 463

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هرگونه سوالي داشتيد لطفا ازطريق شماره تلفن (9224344837)و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما