فهرست مطالب:
گفتني ...........................................................................................................
معرفينامه ...................................................................................................
مقدمه ..........................................................................................................
فصل اول: ....................................................................................................
تاريخچه تصويرسازي ................................................................................
تصويرسازي (تعريف) ................................................................................
اهداف تصويرسازي ...................................................................................
طبقهبندي انواع تصويرسازي .....................................................................
تكنيكهاي تصويرسازي .............................................................................
مداد رنگي ...................................................................................................
فصل دوم: ...................................................................................................
خلاقيت ذهني در برابر الهام .......................................................................
خلاقيت ........................................................................................................
سنت شكني، بدعت، نوآوري .......................................................................
معيار شناخت حس فردي ...........................................................................
كلام آخر .....................................................................................................
فصل سوم: .................................................................................................
مردم شناسي ديني هنر و پرسشهاي هنرمندان ........................................
فصل چهارم: ................................................................................................
تجلي رنگ در هنر .......................................................................................
طراحي ........................................................................................................
تصويرسازي ..............................................................................................
هنر گرافيك .................................................................................................
فصل پنجم: .................................................................................................
قدمت ديرينه ................................................................................................
انتخاب شاهنامه ..........................................................................................
تصويرسازي براي شاهنامه .......................................................................
ميزان موفقيت .............................................................................................
مقطع كار و آفرينش هنري .........................................................................
گزارش كار .................................................................................................
فردوسي و شاهنامهاش ..............................................................................
ويژگيهاي هنري شاهنامه ..........................................................................
تصويرسازي در شاهنامه ..........................................................................
بخشهاي اصلي شاهنامه ............................................................................
و در انتها نگاهي بر داستان سودابه و سياوش
«گفتني»
ققنوسِ اساطيري ايرانيان چون ديرزماني را ميزييد، و رخوتِ پيري شوق عروجش را از او باز ميستاند، خود را به تلي از آتش مي زند و از ميان خاكسترِ هستيِ خويش ققنوس بر مي خيزاند جوان و شاداب كه اوجِ پروازش فراتر از اوجِ پيشين است و انبوه تجربياتش گنجينهاي است غني كه او را باز مي دارد از ورطههاي سقوط و اُفول، و ققنوس اسطورهايِ ايران زمين ساليان بلندنشسته بر بلنداي قامتِ ستونِ پُر غرورِ تخت جمشيد به نظاره و به مشاهده ديده است عروجِ نخستين امپراطوري جهاني را كه بر بنيادهاي عدالتِ بشري شكل گرفته، بيگانه با كينه توزيها، آشنا با همدلي ها و هم سو با والاترين انديشهها.
امپراطوريِ كه در يك كران از جوششِ درياي نيل گرمي مي گرفت و بسترِ آرامِ اروند را در آغوش داشت و درديگر كران تا فراسوي آسياي صغير و تا خاكِ مقدونيه پيش مي رفت و از ديگر سوي درياي كژبين يا قزوينِ امروزياش دامنه هاي البرز كوهِ او را به تر نمينوازش مي داد.
اما بيگانهاي ناآشنا با خوي مردمان، ستونِ امپراطورياي را فرو ريخت كه ققنوسِ پيروزمان ديده، بر آن به غرور تكيه زده بود ولي نماد ايراني ديگر بار در آتش فرو رفت و امپراطوري پُر نشاط ترِ اشكانيان از آن آتش سر برآورد و چون اين دومين نيز به پيري رسيد، ققنوسِ ايرانيان شكوهمندترين توانِشِ خود را به جهان عرضه داشت، امپراطوري خسروانِ ساساني، امپراطورييي بنياد گرفته بر ارزش هاي ديني فردايي كه نمادي بود از دادگستري و انسان دوستي كه ديرزماني پايدار ماند با پيشوائيِ عدالت جوئيِ نوشيرواني و شكوهِ فرزانگيِ بزرگمهري.
ظهورِ اسلامِ جوان آيين امپراطوري آخرينِ ايرانيان را به غبارِ فراموشي نسپرد كه ماهيتِ آن را دگرگون گرداند و ديري نپاييد كه از ميانِ آتش و دودِ برخاسته از آتش فشانِ حادثه امپراطوري ايراني، ديگر بار پاي گرفت، اين بار در قلمرو فرهنگِ امپراطورييي كه بر بالهاي لطيفِ زبانِ فارسي خوش جاي گرفت در پرواز به اوج ها. زباني كه مِحمِلي شد براي والاترين انديشهها.
اين زبان سپاهِ كلام و انديشه خود را تا فراسوي بالكان در اروپا به پيش بُرد و از ديگر سوي مرزهاي چين و كاشغر و همه آسياي صغير و شبه قاره هند را در نورديد.
در اين فرهنگ جهانگشاست كه انديشه والاترين گوهرِ آدمي شمرده مي شود و ارجمندترين هبهيي[1] كه خداوند به انسان به وديعت سپرده. فرهنگي كه خداوندگارش را مي ستايد در مقامِ پديد آورنده جهان و خرد.
به نام خداوند جان و خرد كزين برتر انديشه برنگذرد
فرهنگي كه دستيابي به همه هستي را با ابزارِ دانش ممكن مي سازد.
درخت تو گر بارِ دانش بگيرد به زير آوري چرخ نيلوفري را
فرهنگي كه اندرزت مي دهد مهرورزي را.
به هوش باش دلي را از سهو نخراشي به ناخُني كه تواني گرهگشايي كرد
و شاعرِ امروز و فردايش ميگويدت: دل من ديرزماني است كه مي پندارد.
دوستي نيز گُل است مثلِ نيلوفر و ناز ساقهِ تُردِ ظريفي دارد.
بيگمان سنگ دل است آن كه روا مي دارد جانِ اين ساقهِ نازك را دانسته بيازارد.
و اين فرهنگِ غني و انساني كه تشنه عدالت، شيفته مهر و جستجوگرِ انسانيت است، دريغ است جهاني نشود كه ققنوسِ ايراني ديگر بار تن به آتش سپرده است.
من ...
به دليل استعداد و عشقي كه به هنر داشتم و با صعهاي كه خانواده و آشنايانم بر آن ميگذاشتند به قصد جلوگيري از هرز رفتن اين ذوق، به عنوان وديعه الهي و ناديده گرفتن شدنِ آن، پا به عرصه بي كران هنرگذاشتم و سر از پا ناشناخته شروع به فعاليت در اين وادي بيكران كردم.
به دست آوردن عنوان و رتبه و مقام علمي و عمليِ نخست كشوري در ميان هنرجويانِ تمامي هنرستانهاي وطن به عنوان تأييديهاي كه ماحصل نظر جميع استادان و پيش كسوتان اين فن نسبت به آموختههايم بود. به من آموخت كه هرگز نااميدي را به خود راه نداده و همچنان در نبرد با سختيها و موانع پيش بروم.
دركِ آزادي عملي كه در هنر گرافيك وجود دارد روز به روز بيشتر تشويقم مي كنم تا در ماندن و كار كردن در اين رشته ارزشمند پافشاري كنم. درياي بيكران باشي يا گودال كوچك آب فرقي نميكند. زلال كه باشي آسمان در توست.
«مقدمه»
روح انسان آشوبگر است و ساختار شكن، و با بيپروايي هستيِ پيرامونِ خود را دگرگون مي سازد. در پيِ مفاهيم تازه، انديشهها و مكاتبِ گذشته را در هم مي ريزد. جوياي تغيير و نيل به تعالي است. شيفته زيبايي و قدرت به هُنر روي مي آورد تا زيبايي بيافريند.
با التيامِ دردهايش قدرت بگيرد و خود را در آينهي آن بنگرد. حال آن كه باتلاقِ روزمرگي و تكرار دهان ميگشايد و انسان را از اميد، آرزو و تلاطم تهي مي كند. تقاضاي بيشتر براي رهايي، فرو رفتن در كامِ نيستي است. از همين رو نو نگري، خلاقيت و تغييرپذيري لازمه ماندگاري و ادامه حياتِ هر پديده است. رُكود رِكود مي آورد و حركت حركت.
فصل اول:
تاريخچه تصويرسازي
تصويرسازي در طول تاريخ چيزي جز روايتگري يا داستان پردازي نبوده است. اما شروع داستان سرايي به صورت مكتوب خود با آغاز تمدن هاي اسطوره اي و پيدايش اشكال خطوط نوشتاري بوده است كه به كمك آنها افسانه هاي اساطيري در كتيبه هاي سنگي و مهرها يا پاپيروس نوشته مي شد.
هنر تصويرسازي قبل از پيدايش خط در دوران پارينه سنگي و ميان سنگي در نمونه هايي مثل نقاشي غارها چيزي جز نقاشي جادويي نبوده است. در آن دوران نقوش در ارتباط با انتقال جادويي قدرتهاي مرموز جهان طبيعت به درون زندگي جمعي انسانها و در مواقع شكار براي سيطره بر قدرت حيوانات يا در مواقع ديگر به همراه مراسم در رقص هاي آئيني به منظوره چيرگي بر قدرتهاي تخريبگر طبيعت و ... به تصوير كشيده ميشوند.
در مشرق زمين مثلاً در سرزمين چين تصويرسازي بازگويي نمادين گونه نقوش بود و به تدريج تحت تأثير تعليمات فرزانگاني چون لائوسه تصويرسازي، حكايتي اندرزگونه و پرداختي شاعرانه از پديده هاي طبيعي ميشود.
در سرزمين ايران سنت نقاشي مينياتور پس از دوره عباسي و سلجوقي تا دوره تيموريان و پس از آغاز عصر نوين در عهد صفويه، نقوش تصويري روايتي راوي قصص و حكايت هاي منظوم بوده اند. در دوره صد ساله اخير تصوير سازي معاصر در سبك قهوه خانهاي و سقاخانه اي، ديگر بار داستان هاي حماسي شاهنامه در پردهسازيها و حكايت هاي مذهبي مانند داستانهاي مربوط به واقعه كربلا به تصوير كشيدهاند.
تصويرسازي (تعريف)
هنر تصويرسازي از شاخه هنرهاي كاربردي مي باشد كه تصويرگر براي بيان ايدهها و ادراك خود از عناصر تجسمي به بهترين نحو سود مي جويد.
تصويرساز بايد فرا گيرد كه ضمن ايجاد تصوير و رعايت اصول آن سلايق مختلف سفارش دهندگان و اذهان عمومي را زير نظر داشته باشد. تصويرگر بايد سعي كند پيام هايي را كه درصدد انتقال آن مي باشد از نظر موضوع و محتواي فكري و شكل و قالب افكارش را بسيار غني و با ارزش و با رعايت همه جانبهي اصول زيباشناسي ارائه نمايد.
در گذشته و قبل از پيدايش هنرهاي كاربردي فعاليت هاي برخي از هنرمندان بيشتر در حيطه چاپ بود و هنرمندان تصويرساز تنها تصويرگران صنعت چاپ بودند. هنر تصويرسازي كه از جمله هنرهاي كاربردي است شاخه اي از گرافيك مي باشد.
[1]- هبه = هديه، انعام
مبلغ قابل پرداخت 69,000 تومان