فهرست مطالب
عنوان |
صفحه |
پيشگفتار |
2 |
تعريف عشق |
3 |
انواع عشق |
4 |
عشق حقيقي |
5 |
عشق مجازي |
8 |
عوامل عشق |
10 |
عشق در آثار سعدي |
12 |
عشق از ديدگاه حافظ |
14 |
عشق حماسي |
17 |
عشق در ايران باستان |
18 |
حماسه عشق |
21 |
نتيجه |
24 |
منابع و ماخذ |
25 |
پيشگفتار
شاهنامه تبار نامه ملت كهن و عزيزمان ايران است و داراي داستانهاي است كه جنبه نمادين و آرماني دارند و متعلق به دوران پهلواني و اساطيري ايران هستند و به همين دليل شخصيت فردوسي امروزه جهاني شده است و از نام بلند آوازه ي ايران جدا نيست. اهميتفردوسيحكيم به حدي است كه از مرزهاي ايران فراتر رفته و چه بسا در شناخت اين حكيم طوس غربي ها از جوامع شرقي نيز پيشتر رفته اند.
شاهنامه تنها نامه شاهان وجنگ وگريز پهلواني نيست بلكه آيينه ي تمام نماي گذشته اين مرز بوم است، گذشته اي كه نمي تواند از عشق جدا باشد. داستانهاي عاشقانه جذاب ترين و شاداب ترين قسمتهاي شاهنامه را تشكيل مي دهد كه در زبان و گوش جانهاي بيدار و عاشق طنين انداز است.
عشقهاي اين مردان وزنان پاك اسطورهاي باعث تولد يافتنرستم و امثال آن شده استكهحافظ كيانواعتلايوطنوافتخاروغرور ملي شده و ما را در مقابل تهاجم ضحاكيان مصون نگاه ميدارد.
عشق و محبت نمادين و اسطوره اي ايرانيان باستان گاهي بطور سحرآميز توانسته است آتش كينه و عداوت ميان ملتها و اقوام را فرد نشاند و بدون جنگ و خونريزي، محبت و دوستي را به ارمغان آورد. با اين انديشه ي مطمئن كه عشق سر لوحهي تمام اموروعاملحتميسعادتهاوشقاوتهاي بشري است،دراينمقالهسعيشده است ضمن تعريف و طبقهبندي به علل و انگيزه پديد آمدن عشق حماسي و نتايج بشگون و خجستهي آن پرداخته شود و وجه تمايز آن با انواع ديگر عشق بررسي گردد.
1- تعريف عشق
عشق در لغت مصدر عربي به كسر اول و سكون دوم به معني دوست داشتن به حد افراط و دلبستگي و دلدادگي و دوستي مفرط است.[1]
نقل است كه عشق ماخوذ از عشقه است و آن نام گياهي است ك آن را لبلاب نيز گويند. اين گياه بر هر درختي بچسبد آن را زرد و خشك مي كند و همين حالت نمايانگر عملكرد و عشق است در اصطلاح گويند كه عشق مرضي است از قسم جنون، جنوني كه ناشي از هيجانات روحي و رواني است و به واعق از ديدن سيرت يا صورت حسن وجمال پيدا مي شود.[2]
در قرآن كريم در يكصد و چهارده سورهي آن از عشق و محبت و دوستي سخن به ميان آمده است براي نمونه مي توان به آيه اي اشاره نمود:«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحبكم الله و يغفرلكم ذنوبكم و الله عفور رحيم» (آل عمران/31)
گذشته از اين در يك سوره به تمامي در مورد شرح حال پيامبري جميل و زيبا يعني يوسف اختصاص داده شده است. اين سوره به جهت نتايج اخلاقي و محاسني كه دارد به «احسن القصص» يعني نيكوترين داستانها شهرت يافته است. كمتر عارفي است كه در باب عشق و محبت در قرآن از «يحبهم و يحبونه»[3]سخن به ميان نياورده باشد.
علاوه بر اين در روايات نيز از عشق و دوستي سخنان فراواني وجود دارد: براي مثال: «ان الله تعالي جميل و يحب الجمال و يحب ان يري اثر نعمته علي عبده»[4]
بزرگترين نيروي وجودي انسان عشق است عشق جان و حقيقت هستي است. آدمي وپري و ملك ملكوت طفيل هستي عشقند. عشق بود كه ساز آفرينش را به نغمه در آورد وآتش به نهاد هستي زد.درياي عشق كرانهاش ناپيداست و فهم حقيقت عشق شايد در حوصله دانش بشري نباشد.
2- انواع عشق:
بزرگان نويسند وادبيان وعارفان دركتبمختلفبرايعشق انواعي انواعي قايل شدهاند كه اهم آنها عبارتند از :
1- عشق حقيقي،2- عشق مجازي،3-عشق قدسي،4- عشق برزخي، 5- عشق دين و مذهب،6- عشق والدين و فرزندي– عشق (اصغر- اوسط – اكبر)،7- عشق معنوي وغيره اما همهي اينعناوين را ميتوان در دو موضوع كلي خلاصه نمود كه هرچه عنوان عشق تعلق پذيرد درزيرمجموعه ي دو موضوع باشد:1- عشق حقيقي (عشق به معبود ازلي و خداوند عالم)2- عشق مجازي (عشق به مخلوق و آفريده هاي خداوند است).
دراينرهگذرو عنوان مختص عشق حماسي يا پهلواني رادرحدفهم خود شاهد نبودم ونظراينجانباين استكه،عشقحماسيجزء برجستهترينعشقهاستكه بهدليلپيامدونتيجه مقدس وآرمانياشبطورنمادين واسطورهاي خجسته وبه شگون است .
3- عشق حقيقي :
اگرازعشقبه معني مهرودوستي ومهرباني آغازكنيم به مفاهيم گسترده اي برميخوريم كه هر كدام خود تقسيم بندي خاص خود را خواهد داشت و اين روش در حوصله و گنجايش بحث اين بنده كم مقدار نيست لكن هر چه مفاهيم و معاني اين كلمه مقدس محدودتر و خاص تر جستجو كنيم يا به همان مفاهيم شايع و عام توجه نماييم لااقل براي اينجانب نتيجه بهتري خواهد بخشيد.عشق سرزمين بر جنب و جوش و پهناوري است كه داراي قلههاي پست و بلند فراواني است كه همانا بلندترين قلهي آن عشق حقيقي و عشق مجازي و انواع ديگر آن در مراتب پائين تر قرار مي گيرند.
عشق حقيقي:
در زبان عارفان حقيقي و در بيان انديشه هاي آنان عشق آن حالت ملكوتي است كه انسان را به معشوق حقيقي يعني الله تعالي متوجه و مربوطه ميسازد.
باباطاهر ميفرمايد:
بـه دريـا بنگـرم دريـا تـو بينـم به صحرا بنگرم صحرا توبينم
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت نشان از قامت رعنـا تو بيـنم[5]
از نگاه اهل عرفان به غير از عشق حقيقي كه همانا عشق به خالق آفرينش است، عشق به غير آن محكوم به فناست. خدا در قرآن كريم مي فرمايد:«كل شيئي هالك الاوجهه» (قصص آيه 88 )و همچنين در آيه ديگر مي فرمايد:«كل من عليها فان و يبقي وجه ربك ذالجلال والاكرام»(رحمان/آيه27-26) بنابراين هر عشق و دوستي به غير از عشق به احديت[6] محكوم به فناست.
[1] - عميد، حسن، فرهنگ عميد، ... تهران، چاپخانه سپهر- چاپ اول، 1363، ص 865.
[2] - محمدي، كاظم، چشمه ي بقا، تهران، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تهران، چاپ اول 1368، ص22.
[3] صبور، داريوش، ذره خورشيد، تهران، چاپ سپهر، چاپ اول، 1380 ،ص/441.
[4]- جامع الصغير/جلدا/صفحه 67
[5] باباطاهر ، ديوان باباطاهر و خيام ، تهران ، انتشارات اقبال ، چ 5 ، 1377، ص 16.
[6]- باباطاهر، ديوان باباطاهر و خيام، تهران، انتشارات اقبال، چ/پنجم، 1377، ص 16
مبلغ قابل پرداخت 68,900 تومان