فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه. 1
اعجاز قرآن كريم.. 2
بررسی اعجاز قرآن.. 8
قسمت اول : تحدی قرآن کریم (دلیل اعجاز قرآن). 9
قسمت دوم: دیدگاهها درباره جهت اعجاز قرآن (سر مثل نداشتن آن):13
نظریه مختار و بررسی آن.. 17
دلایل و شواهد.. 18
بررسی و اشکالات... 19
قسمت سوم: راز اعجاز قرآن.. 20
اعجاز قرآن از جنبه علمی و فکری.. 22
اعجاز لفظی قرآن.. 24
اعجاز در هماهنگی قرآن.. 28
اعجاز رنگها در قرآن.. 31
اعجاز قرآن در عصر حاضر. 34
اعجاز علمی قرآن کریم.. 35
نمونه هایی از اشارات علمی.. 41
منکرین اعجاز قرآن.. 54
نقد و برسی اشکالات منکرین اعجاز. 54
جمع بندی و نتیجه گیری.. 61
منابع. 62
اعجاز قرآن
مقدمه
اعجاز مصدر باب افعال از ريشه (عـجـز) به معناى ناتوان ساختن يا ناتوان يافتن كسى يا چيزى بهكار رفته و در قرآن كريم به معناى نخست آمده است: «و ما أنتم بمُعجزين= و شما درمانده كنندگان (خدا) نيستيد». (انعام/6،134....)
اعجاز و معجزه از اصطلاحات كلامى و به معناى امرى خارق العاده همراه با تحدى و سالم از معارضه است كه خداوند آن را به دست پيامبرش پديد مىآورد تا نشان راستى رسالت وى باشد. اصطلاح معجزه* و اعجاز به اين معنا در قرآن كريم بهكار نرفته; اما الفاظ ديگرى آمده كه بر معجزه حمل شده است; مانند: بيّنه و آيه (اعراف/7،73، 106)، برهان (قصص/28،32)، سلطان (ابراهيم/14،11)، بصيرت (انعام/6،104) و شئ مبين. (شعراء/26،30)
اما اعجاز قرآن تركيبى اضافى و بدين معناست كه قرآن كريم معجزه پيامبر اسلام و دليلى بر راستى رسالت وى از سوى خداونداست.
پيامبر اسلام افزون بر داشتن معجزاتى شبيه آنچه پيامبران پيشين از آن برخوردار بودند از معجزه قرآن كريم نيز برخوردار بوده كه اصلىترين معجزه آن حضرت است. راغب معجزات را به دو قسم حسى و عقلى تقسيم كرده و معتقد است كه بيشتر معجزات عرضه شده بر امتهاى پيشين، مانند ناقه صالح، طوفان نوح، عصاى موسى و غيره حسى و بيشتر معجزات عرضه شده بر مخاطبان پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)، مانند خبر دادن از غيب و آوردن حقايق علمى بدون آموختن از كسى عقلى بوده است. قرآن كريم با برخوردارى از امتيازى خاص، معجزه و نشانهاى معرفى شده كه هر دو جنبه حسى و عقلى را در خود فراهم آوردهاست، با اين ويژگى كه تا پايان جهان باقى و در دسترس همه بشر قراردارد.
امتياز ديگر اين معجزه جاودان الهى آن است كه در عين برخوردارى از وصف اعجاز، كتاب تشريع و مشتمل بر معارف وحيانى است، ازاينرو خود شاهد صدق خويش است و در عين حال كه مدعى وحيانى بودن است معارف موجود در آن نيز دليل بر وحيانى و الهى بودن آن است.
اعجاز قرآن كريم
بحث درباره اعجاز قرآن كريم به عنوان متنى مقدس كه از سوى خداوند نازل شده و بشر را قدرت آفريدن متنى همانند آن نيست، به زمان نزول آن باز مىگردد و در خود قرآن كريم در ضمن آياتى موسوم به «آيات تحدّ*ى» به آن تصريح شده است. به اعتقاد دانشمندان، هر امر خارقالعادهاى معجزه نيست، بلكه زمانى معجزه است كه اولا مدعىِ پيامبرى، آن كار خارقالعاده را شاهد صدق ادعاى خود معرفى كند. ثانياً مخاطبانش را به هماوردى و معارضه فرا خواند. ثالثاً مخاطبان انگيزه معارضه داشته باشند. رابعاً از معارضه سالم بماند. اين 4مورد را مىتوان مبانى يا اركان اعجاز قرآن معرفى كرد. در قرآن كريم به آياتى برمىخوريم كه همه مخاطبان را دعوت كرده تا اگر در الهى بودن قرآن ترديدى دارند همانند آن يا 10 سوره يا يك سوره مانند آن را بياورند. (بقره/2،23; هود/11،13; اسراء/17،88)
قرآن خود به صراحت و قاطعيت بيان مىكند كه هرگز نمىتوانند سورهاى همانند آن بياورند (بقره/2،24)، ازاينرو اعجاز قرآن پيوندى ناگسستنى با تحدّى دارد، بهگونهاى كه هرجا سخن از اعجاز باشد بايد سخن از تحدّى و هماوردطلبى نيز به ميان آيد و لازم است تحدّى به همان وجهى باشد كه درباره آن ادعاى اعجاز شده است، افزون بر اين، مقدار قرآنى كه به عنوان معجزه مطرح است نيز از آيات تحدّى بهدستمىآيد.
در آيات تحدّى از كسانى كه قرآن كريم را ساخته پيامبر دانسته و مىپنداشتند قرآن چيزى جز افسانه پيشينيان نيست و خود آنان نيز قادر بر آفرينش چنين متنى هستند: «لَو نَشاءُ لَقُلنا مِثلَ هـذا اِن هـذا اِلاّ اَسـطيرُ الاَوَّلين» (انفال/8،31) خواسته شده تا سخنى همانند قرآن: «فَليَأتوا بِحَديث مِثلِهِ» (طور/52،34) يا 10سوره همانند آن: «قُل فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِهِ مُفتَرَيـت» (هود/11، 13) يا يك سوره همانند آن: «فأتوا بسورة من مثله» (بقره/2،23) بياورند، بنابراين، حداقل مقدار اعجاز قرآن در سخنى كامل و جامع از قرآن يا يك سوره از آن است. مفسران در تفسير «حديث» و «سوره» در آيات پيشين بر يك نظر نيستند; اما مسلّماً نه در قرآن كريم و نه در روايات، درباره يك آيه از قرآن تحدى نشده است، ازاينرو يك آيه از قرآن در صورتى كه حديث و سخنى كامل با پيامى مستقل و روشن نباشد به تنهايى برخوردار از وصف اعجاز نيست; اما همين آيه دركنار ساير آيات كه سوره را شكل مىدهد ـحتى سورهاى كوتاه مانند كوثرـ معجزه است و به آن تحدّى شدهاست.
سورههاى قرآن از آغاز مشتمل بر وصف اعجاز و مايه اعجاب سخنوران عرب بوده; اما تحدّى قرآن در برابر مشركان و معجزه خواندن آن پس از آن صورت گرفت كه برخى ناباوران، الهى بودن اين كتاب آسمانى را به ديده ترديد يا انكار نگريستند و آن را ساخته شخص پيامبر معرفى كردند، بر همين اساس به باور برخى دانشمندان اسلامى معجزه از آن جهت براى پيامبر ضرورت دارد كه موجب دفع يا رفع شبهه از ذهن مخاطب شده و زمينه هرگونه انكارى را از ميان ببرد; اما براى عرضه دين حق كه با فطرت بشرى هماهنگ است نيازى به آن نيست.
به هر حال نخستين موضعگيريها در برابر آيات قرآن به عصر نزول و دوران مكه باز مىگردد كه برخى سخن شناسان عرب را به خضوع در برابر آيات وحى وا داشت. در آن زمان تقريباً با تلاش قابل توجهى ازسوى مخاطبان در پاسخگويى به تحدّى قرآن كريم و آوردن سورهاى همانند يكى از سورههاى آن مواجه نمىشويم و آنچه انجام شده در مقام معارضه با قرآن نبوده است، چنان كه از سوى مسلمانان نيز ـبه جز تأكيد بر آيات تحدّىـ هيچگونه بحث و استدلالى براى اثبات اعجاز قرآن گزارش نشده است.
براى نخستين بار در اواخر قرن نخست هجرى شاهد ظهور اصطلاح معجزه هستيم; در روايتى از امام سجاد(عليه السلام)واژه معجزه در معناى مصطلح آن بهكار رفته است، چنانكه همين اصطلاح در روايتى از امام رضا(عليه السلام) نيز ديده مىشود كه در آن به «اعجاز در نظم» اشاره شده است; اما ظاهراً مجادلات كلامى در باب اعجاز قرآن و ظهور اصطلاح معجزه به قرن دوم هجرى و پس از واصلبنعطا (م.131ق.) شيخ معتزله باز مىگردد. اين نظريه از واصل نقل شده است كه اعجاز قرآن ذاتى آن نيست، بلكه به اين است كه خدا انديشه مردم را از معارضه با آن باز گردانده است. اين سخن بعدها مبناى نظريه نظّام معتزلى در قول به «صَرْفه» گرديد كه با وجود تفسيرهاى متفاوت از صرفه تا مدتها در ميان متكلمان به ويژه معتزليان و دانشمندان شيعى، طرفدارانى داشت.
نظّام با رد اعجاز در نظم و تأليف قرآن و در كنار طرح نظريه صرفه كه عامل اعجاز قرآن را در بيرون از متن قرآن معرفى مىكند خبرهاى غيبى موجود در قرآن را نيز جنبهاى از اعجاز قرآن معرفى كردهاست. آنگونه كه ابوالحسن اشعرى از نظّام نقل مىكند ظاهر نظريه اعجاز در نظم قرآن كم و بيش در عصر نظّام مطرح بوده و نظّام از مخالفان آن بوده است.
سپس جاحظ به مخالفت با صرفه برخاست و با نگارش كتاب نظمالقرآن، به دفاع از نظريه اعجاز در نظم قرآن پرداخت. نظمالقرآن اكنون در دست نيست و تنها در برخى ديگر از آثار جاحظ و آثار دانشمندان پس از وى از آن ياد شدهاست.
در آغاز قرن چهارم، محمدبنزيد واسطى در اثرى به نام اعجازالقرآن كه به دست ما نرسيده نظريه نظم قرآن جاحظ را پى گرفت; وى نخستين كسى بود كه نام اعجاز القرآن را بر اثرش نهاد. در همين قرن ابوهاشم جبايى فصاحت را معيار اعجاز قرآن معرفى و آن را به روانى واژگان و نيكويى معنا تفسير كرد. او اين نظريه را در برابر نظريه نظمالقرآن قرار داد و با نظريه نظم القرآن به شدت مخالفت كرد.
ابوهاشم همچنين نبودِ ناسازگارى و اختلاف ميان آياتِ به تدريج نازل شده قرآن را، دليل ديگرى بر معجزه بودن آن به شمار آورد. بدين ترتيب اين نظريه كه برگرفته از آيه 82 نساء/4: «اَفَلا يَتَدَبَّرونَ القُرءانَ ولَو كانَ مِن عِندِ غَيرِ اللّهِ لَوَجَدوا فيهِ اختِلـفـًا كَثيرا» است جنبه ديگرى از اعجاز قرآن را پيش روى ما نهاد. در نيمه دوم قرن چهارم رمانى در رسالهاش، النكت فى اعجازالقرآن به بيان وجوه مختلف اعجاز قرآن پرداخته و در كنار وجوه پيشگفته به «اعجاز در بلاغت» قرآن نيز توجه كرده و در ضمن بررسى10 صناعت ادبى موجود در قرآن به تبيين ويژگيهاى بلاغى آن پرداخته است. خطّابى دانشمند معاصر رمانى نيز با تأكيد بر اعجاز در بلاغت قرآن، تأثيرگذارى آيات را بر جان مخاطبان وجه ديگرى از اعجاز قرآن شمرد كه پس از وى عنوان «اعجاز تأثيرى» به خودگرفت.
در آغاز قرن پنجم باقلانى معارف بلند قرآن كريم از پيامبرى امّى را مورد توجه قرار داد و اين جنبه را نيز به ديگر وجوه اعجاز قرآن افزود. سپس عبدالقاهر جرجانى با اينكه خود پيرو نظريه نظم قرآن بود; اما همه آنچه را بر فصاحت و بلاغت و نظم قرآن و بهطور كلى به جنبههاى ادبى ـهنرى آن مرتبط مىشد در دو كتاب دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغه به بحث گذاشت و رسماً دو دانش معانى و بيان را پايهگذارى كرد.
از آن پس بحث درباره اعجاز قرآن با وسعت بيشترى پى گرفته شد و مفسران به گردآورى وجوه گوناگون اعجاز قرآن و شرح و بسط آراى پيشينيان پرداختند و تقريباً تا قرن سيزدهم نظريه جديدى در باب اعجاز قرآن ديدهنمىشود.
سيوطى در معتركالاقران در رويكردى اغراقآميز همه وجوه اعجاز قرآن را كه پيش از وى مورد بحث قرار گرفته بود گرد آورد و تا 35 وجه رساند; اما بسيارى از اين وجوه همچون حسن تأليف، وجود مجاز، تشبيه و استعاره، كنايه و تعريض، ايجاز و اطناب، صنايع بديعى، اشتمال بر جملههاى خبرى و انشايى، قَسَمها و ضربالمثلها به تنهايى نمىتواند معيار اعجاز قرآن تلقى شود، بلكه بايد مجموعه اين آرايههاى ادبى را تحت عنوان «اعجاز بيانى» مورد بحث قرار داد، افزون بر اين، برخى از وجوهى را كه سيوطى معرفى كرده ربطى به اعجاز قرآن ندارد.
مطالعات در باب اعجاز قرآن در زمان معاصر فارغ از منازعات كلامى و بهطور گستردهتر مورد توجه قرار گرفته و يكى از مباحث زيربنايى و اصلى در حوزه علوم قرآنى قرار داده شده، با اين تفاوت كه قرآنپژوهان معاصر با بديهى دانستن اصل اعجاز قرآن، به تحليل و تبيين وجوه مختلف آن برآمدهاند. در المنار از 7 وجه از وجوه اعجاز قرآن ياد شده است. در ميان وجوه ياد شده «اعجاز در تشريعيات» قرآن كريم نيز در كنار «اعجاز در معارف»، مورد توجه قرار گرفته است. در همين زمان بلاغى از مفسران شيعى نيز در كنار وجوه مختلف اعجاز، اعجاز در تشريعيات قرآن را نام برده; اما از سوى برخى فقيهان شيعى كه جايگاهى براى انديشههاى فلسفى در تبيين معارف وحيانى و قرآن كريم معتقد نبودند، اعجاز در معارف قرآن به معناى عامش كه شامل تشريعيات قرآن نيز باشد، يگانه وجه اعجاز قرآن معرفى شده و حتى برخلاف نظر مشهور كه آيات تحدّى را به جنبههاى لفظى و بيانى قرآن كريم ناظر مىدانستند، اين دسته آيات را ناظر به جنبههاى علمى و معارفى قرآن معرفى كردند.
نيز رافعى در اعجاز القرآن و البلاغة النبويه با ارائه بحثى نسبتاً جامع، وجه ديگرى از اعجاز را با عنوان «اعجاز در آهنگ و موسيقى» برخاسته از نظم الهى كلمات قرآن را مطرح كرد. گرچه اعجاز در نظم آهنگ مىتواند زيرمجموعه اعجاز بيانى قرآن قرار گيرد و كم و بيش در گذشته در ضمن مباحث نظم قرآن و اعجاز در فصاحت، اشاراتى مبهم به آن شده است; اما رافعى بهطور روشن و گسترده، با تأكيد بر موسيقى برآمده از نظم حاكم بر چينش الفاظ قرآن، در هنگام قرائت و تأثير آن بر مخاطب، اين وجه اعجاز قرآن را مطرح ساخت.
از سوى ديگر ابتدا رشيد رضا و سپس طنطاوى در جواهرالقرآن در رويكردى بىسابقه به كشفيات علوم تجربى در زمينههاى مختلف و تطبيق آنها بر قرآن كريم، زمينه طرح «اعجاز علمى» آن را فراهم آوردند كه با اقبال نسبتاً گستردهاى از سوى دانشمندان اسلامى مواجه گرديد و تأليفات فراوانى در اين حوزه عرضه شد. در دهههاى اخير نظريه «نظم رياضى» و «اعجاز عددى» نيز به دايره وجوه اعجاز قرآن افزوده شد. كاشف اين نظريه، رشاد خليفه پژوهشگر مصرى با دكتراى بيوشيمى بود كه پس از سه سال كار مداوم با رايانه بر روى قرآن نظريه اعجاز عددى را عرضه كرد. وى نتيجه پژوهش خود را در دو كتاب معجزة القرآن الكريم و عليها تسعة عشر ارائه داد و نظم رياضى موجود در قرآن را نشانه وحيانى بودن و عدم تحريف به زيادى يا نقصان قرآن دانست. شگفتى و فوقالعادگى نظم رياضى بهكار رفته درباره تعداد و تكرار حروف و كلمات قرآن و نيز تكرار كلمات متناظر يا متضاد قابل انكار نيست; اما ادعاهاى رشاد خليفه نيز مبالغهآميز و گاه خلاف واقع و تكلفآميز مىنمايد، ازاينرو با اينكه پس از وى گروهى به بسط نظريه او روى آوردند، گروهى نيز به شدت به نقد آن پرداختند.
نكته قابل توجه در بحث اعجاز قرآن در همه ابعادش به شخصيت آورنده آن مربوط مىشود. به گواهى تاريخ، پيامبر اسلام به عنوان آورنده قرآن امّى* بود و قرآن كريم نيز بر آن تأكيد كرده است: «اَلَّذينَ يَتَّبِعونَ الرَّسولَ النَّبِىَّ الاُمِّىَّ الَّذى يَجِدونَهُمَكتوبـًا عِندَهُم فِى التَّورةِ والاِنجيلِ...» (اعراف/7،157) وى تا پيش از پيامبرى و نزول قرآن نه كتابى خوانده بوده و نه خط مىنوشت:«وما كُنتَ تَتلوا مِن قَبلِهِ مِن كِتـب ولا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ اِذًا لاَرتابَ المُبطِـلون» (عنكبوت/29،48) در محيطى دور از فرهنگ و شكوفايى علمى، با سپرى كردن دوران يتيمى، فقر و گمگشتگى (ضحى/93، 6ـ8) قرآن را بر بشر عرضه كرد. اين همه در كنار ويژگيهاى قرآن كريم همراه با آيات تحدّى، اعجاز قرآن را ترديدناپذير ساخت. در همين راستا برخى مفسران با ارجاع ضمير «مِثلِهِ» به «عَبدِنا» در آيه 23 بقره/2: «واِن كُنتُم فى رَيب مِمّا نَزَّلنا عَلى عَبدِنا فَأتوا بِسورَة مِن مِثلِهِ» معتقدند قرآن به اين وجه نيز تحدّى كرده است و بر اعجاز آن با توجه به ويژگيهاى آورندهاش تأكيد كردهاند.
بررسی اعجاز قرآن
اکنون پرسش این است که اعجاز قرآن از کدام جهت است یعنی تحدی قرآن به آوردن « مثل» آن یعنی چه؟ و مثلیت در چه جهتی مراد است. پاسخ به این پرسش موضوع این قسمت نوشتار است. که دیدگاهها را در این زمینه بررسی می کند . این نوشتار در چند قسمت ارائه می گردد.
قسمت اول: بررسی تحدی و مبارزه طلبی قرآن کریم ( دلیل اعجاز قرآن).
قسمت دوم : بررسی دیدگاهها درباره جهت اعجاز قرآن(رمز مثل نداشتن آن۹.
قسمت سوم: راز اعجاز قرآن کریم.
قسمت اول : تحدی قرآن کریم (دلیل اعجاز قرآن)
الف: آیات تحدی (مبارزه طلبی)
آیاتی که تحدی (مبارزه طلبی) قرآن در آنها مطرح شده است چند گونه است. گاهی مردم را در مورد کل قرآن و یا ده سوره آن به مبارزه می طلبد و گاهی می فرماید اگر می توانید یک سوره مثل آن بیاورید. به این آیات توجه کنید:
« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یأتوا بمثل هذاالقرآن لایأتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا »
« بگو اگر تمامی انسان و جن جمع شوند تا مثل این قرآن را بیاورند نخواهند توانست و لو آنکه برخی آنها به کمک دیگران بشتابند.»
« ام یقولون افتریه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین »
« آیا می گویند که [ محمد (ص)] افترا می بندند (و کلام خود را کلام خدا می خواند) پس ده سوره مانند آن بسازید و بیاورید و از هر کس، غیر از خدا، می خواهید کمک بگیرید، اگر راست می گویید.»
« و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فأتوا بسوره من مثله و ادعوا شهداکم من دون الله ان کنتم صادقین »
« و اگر در مورد آنچه به بنده خود [محمد(ص)] نازل کردیم شکی دارید پس سوره ای از جنس آن بیاورید و گواهان خود را ، غیر از خدا بخوانید، اگر راستگویانید.»
سوره یونس آیه ۳۸ نیز مضمونی شبیه آیه ۲۳ سوره بقره دارد. « فأ توا بسوره مثله » با این تفاوت که کلمه « من» در سوره بقره هست اما در سوره یونس « مثله» بدون کلمه « من» آمده است. ( در مورد این نکته بعدا توضیح خواهیم داد. )
« ام یقولون تقوله بل لایؤمنون فلیأتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین»
« یا ( آیا) می گویند او قرآن را از خود بافته است بلکه ایمان نمی آورند . اگر راست می گویند پس کلامی مثل آن ( قرآن) را بیاورند.»
هر چند که ظاهر کلمه « مثله » این است که کل قرآن مراد باشد ولی کلمه حدیث « کلام» شامل کمتر از یک سوره هم می شود. و لذا برخی احتمال داده اند که مقدار معجزه بودن قرآن یک سوره و یا تعدادی از آیات است که به اندازه یک سوره باشد.
تذکر: نکته جالب در آیات فوق این است: آنجایی که سخن از آوردن مثل کل قرآن یاده سوره آن است سخنی از یاری افراد به همدیگر است اما جائی که سخن از یک سوره و حدیث است مسأله شاهدان ـ و نه یاوران ـ را مطرح می کند. علت این تعبیرات شاید این باشد که در صورت اول این کاربرای یک نفر مشکل است و یا اینکه اشاره به وجود اعجاز قرآن و مراتب آن است.
ب: قلمرو تحدی قرآن: مبارزه طلبی قرآن سه نوع شمول دارد
۱ـ شمول افرادی:
قرآن می فرماید: « لئن اجتمعت الجن و الانس علی ان یأتوا بمثل هذاالقرآن لایأتون بمثله » یعنی اگر همه افراد انسانها و حتی جن ها جمع شوند نمی توانند مثل قرآن را بیاورند و به اصطلاح، عام افرادی است. بطوری که شامل همه افراد موجود انسانها و حتی افرادی که در آینده می آیند می شود.
۲ـ شمول زمانی:
یعنی این دعوت و تحدی قرآن از زمان صدر اسلام شروع شده و همیشه ادامه دارد و لذا می فرماید:
« فان لم تفعلوا و لن تفعلوا »
اگر در گذشته نتوانستید مثل قرآن را بیاورید و هرگز هم نخواهید توانست .
مبلغ قابل پرداخت 68,400 تومان