فروش آنلاین مقالات دانشجویی، پروپوزال، پروژه، گزارش کارآموزی و کارورزی، طرح کسب و کار، طرح توجیهی کارآفرینی ، بروشور، پاورپوئینت و...

محل لوگو

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 133
  • بازدید دیروز : 236
  • بازدید کل : 673996

مقاله33_بررسی جایگاه عدالت اجتماعی در سیره پیامبر اعظم


مقاله33_بررسی جایگاه عدالت اجتماعی در سیره پیامبر اعظم

بررسی جایگاه عدالت اجتماعی در سیره پیامبر اعظم

 

چکیده

عدالت اجتماعی از بزرگ ترین آرمان های بشر بوده و در جوامع مختلف، اعتبار و ارزش بالایی دارد. اسلام نیز به عنوان کامل ترین دین، خود را مدافع عدالت معرفی نموده است، به گونه ای که این موضوع، در سیره رهبران این دین، برجستگی و موقعیت کم نظیری دارد. از آن جا که پیامبراعظم(صلی الله علیه وآله)پس از هجرت، فرصت رهبری اجرایی جامعه را نیز پیدا کرد، مقوله عدالت اجتماعی در سیره ایشان، سخت مورد توجه بود. در این نوشتار، جایگاه عدالت اجتماعی را در سیره پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)بررسی می نماییم.

واژگان کلیدی: پیامبراعظم، عدالت، عدالت اجتماعی، قشربندی، نابرابری اجتماعی، تبعیض، سیره و نظام جاهلی.

 

مقدمه

عدالت از بزرگ ترین آرمان های بشر و از مهم ترین مفاهیم درحوزه علوم اجتماعی است. ضرورت آن برای جامعه انسانی سبب شده که این گوهر، همواره به عنوان یکی از هدف های عالی زندگی اجتماعی بشر و نیز معیار ارزیابی رفتار رهبران جامعه مطرح باشد. اهمیت عدالت به حدی است که نحله های مختلف فکری و رهبران اجتماعی، به منظور جلب رضایت عمومی و کسب مشروعیت، خود را مدافع آن معرفی می کنند، هرچند در عمل، التزامی بدان نداشته باشند.

عدالت در مکتب اسلام، جایگاه ویژه ای دارد و در قرآن کریم به عنوان یکی از اهداف بعثت انبیا معرفی شده است. این مقوله نزد پیامبراعظم(صلی الله علیه وآله) از اعتبار خاصی برخوردار بوده و در اولویت همه برنامه های اجتماعی ایشان قرار داشته است. در این مقاله، جایگاه عدالت در سیره نبوی(صلی الله علیه وآله) بررسی شده است.

 

مفهوم عدالت

اگر چه در علوم اجتماعی، تعریف واحدی برای مفاهیم ارائه نمی شود و مفهوم عدالت نیز از این امر مستثنا نیست، اما روشن شدن اجمالی یک مفهوم در تبیین و تحلیل مباحثی که حول آن مطرح می شود نقش مهمی دارد. بنابراین، لازم است با نگاهی به برخی معانی لغوی و اصطلاحی عدالت، مفهوم مورد نظر این مقاله را بیان نماییم.

معنای لغوی و اصطلاحی عدالت

عدل، یعنی معادل، متعادل، حد وسط، ضد جور، و شایسته گواهی دادن، عادل، داد دهنده، پیمانه، پاداش. در حکمت عملی، عدل مقابل ظلم است و به معنای احقاق حق از باطل است و امر متوسط میان افراط و تفریط را نیز عدل می گویند.

برخی نیز عدالت را چنین معنا کرده اند: عدالت در لغت به معنای راستی (استقامت)، و در شریعت به معنای راستی در راه حق و دوری از مانع و برتری دادن عقل بر هواست، و در اصطلاح فقیهان عبارت است از پرهیز از گناهان بزرگ و اصرار نکردن در گناهان کوچک، و راست گویی و پرهیز از دروغ و... . عدالت از آن جا که مصدراست مترادف عدل است و عدل عبارت است از اعتدال و راستی و میل به حق، و حد وسط بین دو طرفِ افراط و تفریط.

 

متفکران اسلامی چند تعریف از عدالت ارائه کرده اند:

1. نهادن هر چیز در موضع خودش: این تعریف برگرفته شده از کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام)است که فرمود:

العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها عن جهتها؛ عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد در حالی که بخشش، آن را از جای خود خار ج می کند.

2. اعطاءکل ذی حق حقه: عدالت، دادن حق است به حق دار.

3. موزون بودن: اگر مجموعه ای را در نظر بگیریم که اجزا و ابعاد مختلفی داشته و هدف خاصی از آن منظور باشد، باید در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ کیفیت ارتباط اجزا با یگدیگر شرایط معینی رعایت شود، و تنها در این صورت است که آن مجموعه می تواند باقی باشد و نقش منظور و نتیجه مطلوب را ایفا نماید. چنین مجموعه ای را متعادل می گویند.

 

برای عدالت اجتماعی نیز تعاریف مختلفی ارائه شده که به برخی از آن ها اشاره می شود:

1. عدالت اجتماعی؛ عبارت است از احترام به حقوق دیگران و رعایت مصالح عمومی؛ به بیان دیگر، عدالت اجتماعی عبارت است از شناخت حقوق طبیعی و قراردادی که جامعه برای تمام افراد قائل است، مانند تقسم کار و دادن مزد به کارگران طبق کارایی آنان و افزودن خدمات و تأمین نیازهای اجتماعی ای که افراد برای حفظ بقای خود و تسهیل در پیشرفت کار خود و رسیدن به سعادت خود، حق دارند آن ها را به دست آورند.

2. عدالت، نقطه مقابل ظلم و تبعیض است و عبارت است از رعایت حقوقی که هر بشر به موجب خلقت خود و به موجب کار و فعالیت خود به دست آورده است. اما عدالت، نقطه مقابل ظلم است، زیرا ظلم، یعنی این که آن چه فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگیرند، و نیز عدالت نقطه مقابل تبعیض است، زیرا تبعیض، یعنی این که موهبتی را از دو فرد که در شرایط مساوی قرار دارند دریغ بدارند.

3. عدالت اجتماعی، عبارت است از این که حق هر صاحب حقی را به او بدهند و هر کس به حق خود که لایق و شایسته آن است برسد؛ نه ظلمی به او بشود و نه او به کسی ظلم کند.

البته باید توجه داشت که عدالت اجتماعی اصطلاحی جدید است و مکتب هایی که اقتصاد و ثروت را محور اصلی می دانند، روی آن تکیه می کنند. آن چه در آموزه های اسلام بر آن تأکید می شود، عدل است. البته عدل، گرایش ها و موارد اجرا و کاربردش در جامعه، مصادیق متعددی دارد که با مفهوم عدالت اجتماعی، همسویی پیدا می کند.

با توجه به تعریف های یاد شده، مراد ما از عدالت اجتماعی در این جا عبارت است از توزیع برابر امکانات و فرصت های اجتماعی و تساوی همگان در برابر قوانین جاری، و استیفای بدون تبعیض حقوق، به گونه ای هرکس به تناسب استعداد و تلاش خود و بدون لحاظ روابط نژادی، حزبی و گروهی، از امتیازات و خیرات اجتماعی بهره مند شود.

 

پافشاری پیامبر درباره عدالت مداری کارگزاران

در واقع در سراسر زندگی سیاسی اجتماعی پیامبراعظم به مقوله عدالت به عنوان بزرگ ترین مصلحت اجتماعی نگاه می شد. در اندیشه نبوی، اساس و فلسفه تشکیل حکومت، اجرای عدالت در جامعه است و حکومت بدون عدالت هیچ ارزش و اعتباری ندارد. آن حضرت در یکی از بیاناتشان می فرماید:

آیا می خواهید شما را از حکومت با خبر کنم که حکومت چیست ؟ اول آن سرزنش و دوم آن پشیمانی و سوم آن عذاب در روز قیامت است مگر کسی که عدالت را پیشه کند.

از همین رو، یکی از سفارش های مهم آن حضرت به کارگزاران حکومتی شان، اجرای عدالت بود. فرمان آن حضرت به عمرو بن حازم که به عنوان حاکم یمن منصوب شده بود نمونه ای گویا از این حقیقت است. پیامبر گرامی اسلام به وی فرمان می دهد که طرف دار حق باشد همان طوری که خدا بدان دستود داده است و در انجام دادن حق با مردم نرم باشد و در ستم گری بر آنان سخت گیرد، زیرا که خدا ظلم را ناپسند دارد و از آن نهی کرده و فرموده است: آگاه باشید که لعنت خدا بر ظالمان باد.

 

از سوی دیگر، پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) مهم ترین وسیله نجات حاکمان را اجرای عدالت دانسته است، چنان که می فرماید:

هرکس که ولایت (و رهبری) کاری از امور مسلمانان را بعد از من بر عهده گرفت، او را روی پل صراط نگه می دارند و فرشتگان (الهی) نامه او را می گشایند، اگر عادل بود خدا او را نجات می دهد و اگر ستم گر بود پل صراط چنان تکانی به او می دهد که مفصل های بدنش از هم جدا شده به طوری که فاصله بین اعضای بدنش به مقدار صد سال خواهد بود.

 

مقاومت پیامبر در برابر تبعیضات طبقاتی

مصلحت عدالت در نگاه نبوی آن چنان جایگاهی داشت که حتی حاضر نمی شد برای گسترش رسالت خود یا تثبیت اقتدارش آن را قربانی نماید، به همین دلیل، پیشنهاد مشرکان صاحب نفوذی که اسلام آوردن خود را به فاصله گرفتن آن حضرت از مسلمانان فقیر، مشروط می کردند، نمی پذیرفت.

گفتنی است در آغاز اسلام و هنگامی که پیامبراعظم(صلی الله علیه وآله) مردم را در مکه به دین خدا دعوت می کرد، افرادی از فقیران و محرومان، مانند صهیب رومی، بلال و عمار... دعوت پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله) را اجابت کردند و به اسلام گرویدند. در این میان بعضی از ثروت مندان و سران قبایل که به اسلام تمایلی پیدا می کردند نزد آن حضرت می رفتند تا با او گفتوگو کنند، ولی چون فقیران و بی نوایان را نزد آن حضرت می دیدند، کراهت داشتند که در کنار آنان بنشینند، از این رو بارها به پیامبراعظم(صلی الله علیه وآله)پیشنهاد کردند که آن گروه را از خود براند،ولی آن حضرت، به تأسی از قرآن کریم که آن جناب را به عدم طرد فقرای مسلمان، فرا می خواند به اشراف قریش پاسخ منفی داد. قرآن کریم چنین فرمان داد:

ولاتطردالذین یدعون ربهم بالغداة و العشی یریدون وجهه ماعلیک من حسابهم من شیءوما من حسابک علیم من شیء فتطردهم فتکون من الظالمین؛و کسانی که صبح و شام خدا را می خوانند، و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن، نه چیزی از حساب آن ها بر توست، و نه چیزی از حساب تو بر آن هاکه اگر آن ها را طرد کنی از ستم گران گردی.

وقتی از گفتوگوی خود با آن حضرت(صلی الله علیه وآله) نتیجه ای نگرفتند، عده ای از اشراف و اعیان کفار بنی عبد مناف نزد حضرت ابی طالب رفته و درخواست خود را چنین بیان نمودند که اگر برادرزاده ات این فقرا را که بردگان و خدمت گزاران ما بودند طرد می کرد ما بیشتر به او احترام می گذاردیم و از او اطاعت می کردیم. ابوطالب این جریان را با پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) مطرح کرد که با مخالفت آن حضرت مواجه شد.

قرآن کریم ضمن دستور به آن حضرت در نپذیرفتن پیشنهاد سران کفر، پیامبر را به صبر در برابر این جریان دعوت می کند:

واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغداة والعشی یریدون وجهه...؛ خود را شکیبا دار و با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر می خوانند، و تنها رضای او را می طلبند.

عبارت «و خود را شکیبا دار» اشاره به این واقعیت است که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) از ناحیه دشمنان مستکبر و اشراف در فشار بود که گروه مؤمنان را از خود براند، لذا خداوند دستور می دهد در برابر این فشارِ فزاینده، صبر و استقامت پیشه کند و هرگز تسلیم نشود.

بی شک، اشراف مشرک، قدرت و نفوذ اجتماعی بالایی در میان مردم مکه و قبایل اطراف داشتند و تنها گروه مرجع برای اعضای قوم و قبیله شان به شمار می آمدند. منظور از گروه مرجع کسانی اند که انسان ها به دلایلی، همچون نیاز به احترام و آبرو و فشار اجتماعی و... عموماً خود را در زمینه هایی با آن ها مقایسه می کنند و در این فرایند، خود را با ارزش ها و استانداردهای آن گروه ارزیابی می کنند. در واقع، گروه مرجع به فرد کمک می کنند تا ارزش ها، اهداف و معیارهای خاص رفتاری داشته باشد و معیارهای رفتار مورد تأیید و پذیرش را برای فرد فراهم می کند. بنابراین، نوع موضع گیری سیاسی اجتماعی اشراف قریش، در تصمیم گیری سایر مردم تأثیر بزرگی داشت و حمایت آنان از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله)می توانست هم در بالا بردن اقتدار اجتماعی آن حضرت مؤثر باشد و هم موجب اقبال گروه هایی از مردم به دین اسلام شود، ولی پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) که خود را مأمور به اجرای عدالت می دانست،با رد پیشنهاد غیرعادلانه اشراف مکه، تقدم مصلحت عدالت را در سیره اجتماعی اش به اثبات رساند.

این رفتار نبوی که حاضر نمی شد حتی برای گسترش وحی از عدالت دست بردارد، ضمن آن که نشان دهنده جایگاه بی بدیل عدالت اجتماعی در سیره آن حضرت است، هم چنین دلالت دارد بر این که این موضوع، بهترین و بزرگ ترین معیار برای ارزیابی میزان موفقیت رهبران اجتماعی در اجرای برنامه های جمعی است و بدون تحقق آن، موفقیت در سایر برنامه های اجتماعی ارزش و اعتباری ندارد. و اساساً از نگاه آن حضرت(صلی الله علیه وآله) خوشبختی جامعه در گرو تحقق این امر حیاتی است و قوم و ملتی که در آن، عدالت اجتماعی نباشد، سعادت مند نیست، چنان که حضرت امیر(علیه السلام) می فرماید:

من بارها از رسول خدا(صلی الله علیه وآله)شنیدم که می فرمود: ملتی که در میان آن ها حقِ ناتوان از زورمندان، بی اضطراب و بهانه ای بازستانده نشود، رستگار نخواهد شد.

 

از این سخن نبوی که به طور مطلق بیان شده و شامل هر قوم و ملتی می شود می توان این نتیجه را گرفت که اگر جامعه ای از جهات مختلف پیشرفت نماید و به اصطلاح امروزی توسعه یافته باشد، ولی ساختار ناعادلانه داشته باشد به گونه ای که در روابط نابرابر اجتماعی، برخی که عمده طبقه ضعیف جامعه اند مظلوم واقع شوند و حقوق ایشان توسط طبقه قوی، لگدمال شود، چنین جامعه ای را نمی توان جامعه سالم یا سعادت مند نامید.

 

نگاه منفعت طلبانه به عدالت، هرگز!

با توجه به آن چه درباره مقوله عدالت بیان شد، تفاوت جایگاه عدالت در منطق نبوی و منطق منفعت طلبانه به عدالت، روشن می شود. در منطق آن بزرگوار، عدالت اجتماعی بزرگ ترین مصلحت است و برای دست یابی به سایر اهداف اجتماعی نباید به حاشیه رانده شود و همان طور که گفته شد پیامبراعظم(صلی الله علیه وآله) حتی برای گسترش رسالت خویش از عدالت چشم نپوشید و این منطق، بر گرفته از آموزه های وحیانی است که مسلمانان را به رعایت عدالت حتی در صورتی که بر ضررشان باشد فرمان می دهد:

یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء للّه و لو علی انفسکم اوالوالدینو الاقربین؛ای کسانی که ایمان آوردید کاملاً به عدالت قیام کنید، برای خداشهادت دهید، اگرچه (این گواهی) به زیان خود شما یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد.

در مقابل این منطق، نگاه منفعت طلبانه به عدالت است که مبنای رفتار سیاسی اجتماعی بسیاری از سیاست بازان دیروز و امروز دنیاست. مشکل دنیای به اصطلاح مدرن امروز در همین نگاه منفعت طلبانه به عدالت است. کشورهای قدرت مند به رغم شعارهای عدالت خواهی و رفع تبعیضی که سر می دهند بدترین ظلم ها و تبعیض ها را برضد کشورهای ضعیف اعمال می کنند، زیرا وقتی عدالت فقط برای رسیدن به هدف مادی مطلوب باشد، کشورهای قوی نیازی به التزام به عدالت نمی بینند تا بخواهند به لوازم آن پای بند باشند. امروزه گرچه به آزادی، بیش از موضوعات دیگر بها می دهند، ولی به دلیل فقدان عدالت، به آزادی نیز نمی رسند، چون مفهوم آزادی ذیل مفهوم عدالت قابل طرح است. وقتی ما از عدالت سیاسی سخن می گوییم مقصود ما این است که همگان در تعیین سرنوشت خود حق یکسان داشته باشند. این حق یکسان، فرصتی یکسان می خواهد، ذهنیت برابری می خواهد. آن چه در دنیای الیگارشیک امروز شاهد آن هستیم آزادی منهای عدالت است. از این رو آزادی فقط برای قشر خاصی وجود دارد.

 

عدالت اجتماعی و حقوق اقلیت ها

اسلام، همه افراد بشر را از هر گروه و نژادی که باشند از یک ریشه می داند و به همه آنان به دید انسان می نگرد. عدالت در اسلام نیز یک اصل انسانی است، از این رو گستره آن در حکومت اسلامی همه انسان ها را از هر دین و آیینی که باشند در بر می گیرد. در منطق پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) ظلم و بی عدالتی نسبت به هر کسی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، مذموم، و فریادرسی هر مظلومی، واجب است، چنان که پیامبر(صلی الله علیه وآله)می فرماید:

من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین ولم یجبه فلیس بمسلم؛هرکس صدای مظلومیت انسانی [خواه مسلمان باشد و خواه غیرمسلمان] را بشنود که از مسلمانان درخواست کمک می کند و به یاری اش نشتابد، مسلمان نیست.

البته گروه های اقلیت که در قلمرو حکومت اسلامی زندگی می کنند، در کنار حقوق، یک سری مسئولیت نیز در قبال حکومت اسلامی دارند که از جمله آن جزیه است و این، دلیل خاص خود را دارد که در مباحث کلامی و فقهی به خوبی تبیین شده است. اما آن چه مربوط به موضوع این نوشتار می شود، این است که در منطق نبوی، گروه های اقلیت از همه حقوق اجتماعی ای که مغایر قراداد ذمه نباشد برخوردارند و از بی عدالتی نسبت به آنان، همانند مسلمانان پرهیز می شود. در عصر نبوی گروه های اقلیت در پای بندی به دین و آیین خویش آزاد بوده، هیچ گاه مجبور به پذیرش دین اسلام نشدند، چنان که پیامبراعظم(صلی الله علیه وآله) در فرمان خود به عمرو بن حزم هنگامی که او را به فرمانداری یمن منصوب نموده بود، می فرماید:

... هر یهودی یا نصرانی که بر دین خود می باشد به اجبار از دینش برگردانده نمی شود.

پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) نسبت به حقوق گروه اقلیت که در قلمرو حکومت اسلامی زندگی می کردند حساسیت خاصی داشت و خود را به دفاع از آنان مکلف می دانست و ظلم بر آنان را برنمی تافت، چنان که در این باره می فرماید:

من آذی ذمتی فقد آذانی؛ هرکس فردی از اهل کتاب تحت ذمه و امنیت مرا اذیت کند، مرا اذیت کرده است.

و در جای دیگر درباره ضرورت التزام مسلمان به حقوق گروه یاد شده می فرماید:

آگاه باشید کسی که بر کافر معاهدی ستم کند یا او را به امر فوق طاقتش وادار نماید... یا بدون رضایت خاطرش از او چیزی بگیرد، من روز قیامت طرف حساب او هستم.

در سیره عدالت محور نبوی حیثیت و آبروی اهل ذمه، همانند مسمانان محترم بوده و از تعرض و تجاوز به حریم آنان نهی شده است:

من قذف ذمیّاً حدّ له یوم القیامة بسیاط من النار؛هرکس اهل ذمه ای را قذف کند (تهمت ناموسی به او بزند) در روز قیامت به تازیانه ای ازآتش، عذاب خواهد شد.

مبارزه با تبعیض در اجرای قانون در حکومت نبوی

یکی از بزرگ ترین آسیب های برقراری عدالت اجتماعی، تبعیض است. این آفت، برنامه های اصلاحی عدالت محور را با شکست روبه رو می سازد. معمولاً دو گروه اجتماعی، زمینه های تبعیض را در جامعه به وجود می آورند:

1. خویشاوندان، 2.خواص، زیرا خویشاوندان به دلیل قرابت با حاکمان، و خواص به دلیل نفوذ اجتماعی، امکان دست یابی به فرصت های اجتماعی را بیش از دیگران دارند و همین، بستر مناسبی را برای ویژه خواری آنان فراهم می آورد.


مبلغ قابل پرداخت 68,400 تومان

توجه: پس از خرید فایل، لینک دانلود بصورت خودکار در اختیار شما قرار می گیرد و همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال می شود. درصورت وجود مشکل می توانید از بخش تماس با ما ی همین فروشگاه اطلاع رسانی نمایید.

Captcha
پشتیبانی خرید

برای مشاهده ضمانت خرید روی آن کلیک نمایید

  انتشار : ۱۰ تیر ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 439

توجه: چنانچه هرگونه مشكلي در دانلود فايل هاي خريداري شده و يا هرگونه سوالي داشتيد لطفا ازطريق شماره تلفن (9224344837)و ايميل اعلام شده ارتباط برقرار نماييد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما